سامان مقدم متولد 1347 در تهران و فارغ التحصیل رشته سینما است. وی فعالیت هنری خود را در سال 1372 با دستیاری کارگردانی فیلم «ردپای گرگ» به کارگردانی مسعود کیمیایی آغاز کرد .سیاوش، پارتی، مکس، کافهستاره، یک عاشقانه ساده، صد سال به این سالها و سریالهای شمس العماره، پریدخت و فصل سوم از سریال قلب یخی را تولید کرده و جدیدترین اثر ایشان فیلم نهنگ عنبر است.
در میان آثار نامبرده شده فیلمهای سیاوش ، پارتی ، مکس و صد سال به این سالهابیش از بقیه حاوی پیامهای سیاسی هستند. با توجه به عنوان پژوهش، به بررسی فیلمهای یاد شده خواهیم پرداخت.

سیاوش( 1377 ) :
خلاصه داستان : «سیاوش امین» نوازندهی معروف، که پدر خود را در جنگ از دست دادهاست، پس از ازدواج مجدد مادرش دچار اختلالات عاطفی شده، و با دختری به نام هدیه آشنا میشود. غلامرضا امین پدر سیاوش که همگان تصور کردند به شهادت رسیده، با آزادی اسرای ایرانی به کشور باز میگردد ولی خود را به خانواده معرفی نمیکند. مادر سیاوش در جریان آزادی اسرای ایرانی، از زنده بودن غلامرضا مطلع شده و سیاوش را آگاه میسازد ولی سیاوش که با شرایط روحی سابق خود خو گرفته بود پس از شنیدن خبر زنده بودن پدرش دچار مشکلات روحی میشود. پدر سیاوش با پی بردن به مشکل عاطفی فرزندش و خطری که او را تهدید میکند، پس از ملاقات با سیاوش خود را دوست غلامرضا معرفی کرده و خبر شهادت غلامرضا امین را به سیاوش میدهد.
سیاوش با داستانی درباره موسیقی و در ابتدای موج فیلمهای تین ایجری و تغییرات پیش آمده در فضای فرهنگی پس از دوم خرداد ساخته شد و گیشه ی نسبتا موفقی داشت که همین مساله توانست جایگاه مقدم را در ابتدای مسیر فیلمسازی کمی محکم کند، فیلم چند روز پس از اکران از پردهی سینما پایین آمد و با صحنه دو سه صحنه و دیالوگ دوباره به نمایش عمومی بازگشت ؛ همین توقف چند روزه ، در کنار موضوع تازهی فیلم و صحنه هایی از پارتی های شبانه ی جوانان (که تا آن موقع به این شکل به تصویر کشیده نشده بود ) باعث شد تا به خاطر حاشیه سازی، این فیلم هم فروش موفقی داشته باشد . همین موفقیت اقتصادی و شرایط اجتماعی آن روزها زمینه ی ساخت فیلم بعدی مقدم و یکی از سیاسی ترین فیلمهای سینمایی پس از انقلاب که بازهم با موضوعی حول و حوش موضوعی با محوریت نسل جوان ساخته شد و اشاره های باب روزش به مقولهی سیاست و مطبوعات باعث شد که موقع اکران عمومی با مشکل روبرو شود .
پارتی( 1377 ) :
خلاصه داستان : امین حقی تصمیم دارد وصیت نامه برادر شهیدش حسین در روزنامه چاپ کند. مخالفین امین که این اقدام را به ضرر خود میبینند پس از تهدید و شکنجه طی توطئهای او را به دادگاه احضار میکنند. همسر امین (نگار) به همراه چند تن از دوستان امین از جمله آزاد تصمیم به تهیه پول برای آزادی او میگیرند. اما موفق نمیشوند. آن ها سرانجام با تصمیم آزاد منزل مسکونی خود را که متعلق به خواهر امین است جهت تهیه مبلغ وثیقه اجاره میدهند. امین که بطور اتفاقی پس از آزادی در جریان اجاره منزل برای جشن پارتی قرار می گیرد، آزاد را از منزل خود بیرون کرده و آزاد نیز تحت فشارهای روحی خودکشی می کند. امین پس از دستیابی به نامه آزاد که خطاب به او نوشته بود، در جریان ماجرا قرار می گیرد و می فهمد عمویش اکبر حقی که در آستانه برگزاری انتخابات مجلس درصدد بدست آوردن آراء بیشتر بوده، با فریفتن آزاد، متن وصیت نامه برادر امین (حسین) را بدست آورده و پس از متهم ساختن امین با دروغ پردازی نشر اکاذیب صاحب شهرت شده و امین نیز به یکسال حبس محکوم می شود. امین که پس از آزادی از زندان تصمیم به ادامه فعالیت خود گرفته بود پس از تهدید توسط مخالفین کشته می شود.
فیلم با این نوشته آغاز میشود " تقدیم به آنها یی که سنگ را برای بنای آزادی به دوش میکشند نه برای بنای مقبره " .از همان ابتدای فیلم ، قطبیت حاکم بر جامعه و در نتیجه قطبیت حاکم بر ذهن تولید کنندگان فیلم پیداست .قطبیتی که کل نظام نظام معنایی و ماجراهای فیلم را میان "ما " و "دیگری " شکل میدهد .آنهایی که سنگ را برای بنای آزادی به دوش میکشند ، مای فیلم یا همان اصلاح طلبان هستند و آنهایی که آزادی را کشته اند و سنگ را برای بنای مقبره ی آن به دوش میکشند به روایت فیلم ، اصولگرایان یا همان آنهای فیلم هستند
حضور مفهوم آزادی را در جای جای فیلم میتوان دید ، عنوان نشریه ای که امین حقی آن را اداره میکند ، ندای آزادی نام دارد ، همچنین یکی از شخصیتهای فیلم فرد بیماری است که ظاهرا از دوستان امین حقی است و به او پناه آورده است .چهار نکته ی جالب در شخصیت آزاد وجود دارد :
نام او آزاد است ، آزاد بیمار است ، آزاد به امین حقی که فردی بیمار است پناه آورده است و آزاد در انتهای فیلم به دلیل اعمالی که آنهای فیلم انجام داده اند ، می میرد .آزاد تجسم آزادی است ؛ آزادی که در اجتماع ایران بیمار است و نیاز به مراقبت دارد . کسی که باید از آزادی مراقبت کند ،روزنامه نگارانی اصلاح طلب هستند ، اما اصولگرایان در نهایت آزادی را میکشند ، زیرا آنها سنگ را برای مقبره ی آزادی میخواهند .
پارتی یکی از معدود فیلم های سینمای ایران است که شخصیت اصلی فیلمش را از دنیای مطبوعات انتخاب کرده، و نگاه نویسنده و کارگردان هم به تبع این انتخاب خیلی ژورنالیستی و تاریخ مصرف دار شده است. هر چه بود، موفقیت پارتی آن قدر به مذاق فیلمساز و تهیه کننده خوش آمد که آنها را به صرافت تکرارش بیندازد. این بار قرار بود سیاست حضور پررنگ تری داشته باشد، و مهم تر این که قرار شد فیلم بعدی مقدم یک کمدی موزیکال سیاسی باشد.
مکس(1383):
خلاصه داستان : داستان این فیلم از زمانی آغاز میشود که به مناسبت سال گفتگوی تمدنها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصمیم میگیرد تا یکی از موسیقیدانان ایرانی خارج از کشور را برای اجرای یک کنسرت، دعوت کند. برای موسیقیدان مورد نظر ایمیل فرستاده میشود، او ظرف چند روز به کشور میآید. این در حالی است که ایمیل اشتباهی به دست خواننده لس آنجلسی رسیده و او به جای فرد اصلی وارد تهران شده است. داستان بر مبنای کارهای این خواننده پیش میرود و تناقضهایی را به وجود میآورد که سبب شکلگیری حوادثی طنز آمیز میشود.
سومین فیلم کارنامه سامان مقدم ،یک کمدی سیاسی است ؛ فیلمی که به صورت مشخص از هیئت وزیران و دعوت از هنرمندان و چهرههای سرشناس ایرانی خارج نشین سخن میگوید و بروز یک اشتباه موقعیتهای کمیک را در فیلم رقم میزند .
وقتی دعوت نامه از جانب ایران برای مکس فرستاده میشود و مکس میپرسد :که چرا مرا دعوت کردهاند دوستش به او میگوید:که در ایران انقلابی رخ داده است به نام اصلاحات !!!
در فیلم تلاش شده تا چهرهای ریاکارانه از مسئولین نشان داده شود که مثلاً آن ها علاقه مند به مسیقی های لس آنجلسی هستند اما چون نظام آنها را در مخمصه قرار داده، سعی میکنند تا این وجه خود را پنهان داشته و چهره ای موجه از خود نشان دهند در نتیجه نوعی خفقان نیز به عنوان چاشنی کار در فضای فیلم استفاده میشود.
نکته ی بعد ، تلاش برای بازگرداندن مغزها و جذب موافقین با تفکرات اصلاحات در این دوره است. البته مسالهی مهمتر تقابل و مقایسه مکس با رجال سیاسی ایران است ؛ مکس فردی رئوف و مهربان و در مقابل سیاستمداران افرادی قسی القلب و پست و دورو به تصویر میشوند .
فیلم برای اکران عمومی با مسائل بسیاری مواجه شد ، پس از چند سالی که مجوز نمایش دریافت نمیکرد بالاخره در آستانه تغییر مدیریت دولتی سینما مجوز گرفت و در مدت زمان نزدیک به یک ماه اکران شد. فیلم برای اکران با تغییراتی کرد و با اصلاح در نسخه ای که به شبکه نمایش خانگی عرضه شد.
صد سال به این سالها (1383):
ماجراهای فیلم صد سال به این سالها در چند مقطع زمانی می گذرد و کارگردان با تصویرسازی از مقاطع حساس تاریخ معاصر کشور و اتفاقات سال های اخیر موجب بالا رفتن حساسیت ها از منظر سیاسی به فیلم شده است .
فیلم «صد سال به این سال ها » داستان سه نسل را بیان می کند. نسل انقلاب، جنگ و بعد از جنگ که به اصطلاح دههی 80، 90 باشد. نسل اول با بازی رضا کیانیان و پرویز پرستویی هم دورهی انقلاب هستند، آغاز میشود، پرویز پرستویی از انقلابیهای مذهبی است در حالی که رضا کیانیان برخلاف او نه حوصلهی انقلاب را دارد و نه دغدغه و آرمان آن را. آن ها دو دوست هستند با عقاید و زندگیهای متفاوت اما دست آخر به علت بی فکریهای دوستش به دست مامورین شاه کشته می شود و درواقع بدون اینکه خواسته باشد، وارد جریان انقلاب شده و هزینههای آن را (که جانش باشد) بر سر آن میدهد.
ایران همسر رفیع پس از کشته شدن همسرش و پیروزی انقلاب به تهران میآید در حالی که دیگر از آن زندگی رویایی قبل از انقلاب خبری نیست و باید با خیاطی زندگی خود و پسرش را به عهده بگیرد. خسته و افسرده است، پسرش را به سختی بزرگ می کند و دست آخر در جنگ شهید میشود و ایران افسردهتر و تنهاتر میشود.
نسل ها نماینده اند، نسل اول که شامل دو گروه است، گروه اول که فقط می خواهند زندگی و خوشی خود را داشته باشند و کاری به دغدغههای مذهبی و سیاسی ندارند، که نماینده اش «رفیع» با بازی«رضا کیانیان» است و با مرگ او این نسل هم می میرد، گروه دوم این نسل «امین» که آرمان هایی در سر دارد و می خواهد وضعیتش را تغییر دهد هر چند که او هم تنهاست و به آرمانش نرسیده است و البته بر سر این آرمانها دوستش را به کشتن میدهد. درواقع رفیع هزینهی این انقلاب را پرداخت میکند نه امین.
نسل «آرش» که با رفتن «رفیع » خوشی او هم به پایان می رسد، عشق برایش ممنوع است و در جبهه شهید می شود و نسل «علی» که درس می خواند و می خواهد حرف بزند اما برای حرف زدن مجبور می شود برای همیشه ایران را ترک کند. در کنار این سه نسل، نقش اول فیلم یعنی «ایران» نیز حضوردارد که نمادی است از مام وطن ، که تمام اتفاقات و جریانات را نظاره میکند و به مرور زمان فرسوده تر میشود و این فرسودگی مقارن است با پیروزی انقلاب اسلامی و وقایع پس از آن . بدون اندکی تعمق میتوان به روشنی اذعان داشت که فیلم ، نگاهی یکسویه (نگاه شخص فیلمساز) را روایت میکند همچنان که در آثار قبلی نمونه ی آن را شاهد بودیم و تصویری که او از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی میسازد نگاهی کاملاً جانبدارانه است که نتیجهای جز احساس شکست و افسردگی در پی ندارد.
نقل مطالب پایگاه سینما انقلاب، بدون ذکر منبع غیرمجاز است.